ادمک اخر دنیاست بخند

 

آدمـک آخــرِ دنیــاست، بخند


آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند

 

 

آن خـدایی که بـزرگش خوانـدی


به خـدا، مثـل تـو تنهـاست، بخند

 

 

دستخطی کـه تـو را عاشـق کرد


شوخـیِ کاغــذی ماسـت، بخند

 

 

فکر کن دردِ تـو ارزشـمند است


فکر کن گریـه چـه زیباست، بخند

 

 

صبحِ فردا به شبت نیست که نیست


تـازه انگار کـه فـرداسـت، بخند

 

 

راستـی آنچـه بـه یــادت دادیم


پَر زدن نیست کـه درجاسـت، بخند

 

 

آدمــک نغمــهء آغــاز نخوان


به خــدا آخــر دنیـاست، بخند

 

d
 
 
     
 

     
 

 

در كودكي خواستم زندگي كنم راه را بستند

 

به ستايش روي آوردم گفتند خرافات است

 

به راستي سخن گفتم گفتند دروغ است

 

سكوت كردم گفتند عاشق است

 

عاشق شدم گفتند گناه است    

 

و عاقبت خنديدم گفتند ديوانه است

t (ص
 
 
     
 
   
 

 

من تنها می خواهم چشمهای تو را داشته باشم.من تنها می خواهم چند صباحی قلبت

 

را به امانت بگیرم.


اما این خواسته قلبی من نبود شاید در ابتدا.تقدیر این قرعه را به من دیوانه سپرد.


من می خواهم دستهایت را داشته باشم تا با آنها از چشمه جوشان محبت جرعه ای

 

بنوشم اما تو از سپردن آن سرباز می زنی


من تنها می خواهم برای دلت قصری از ترانه هایم بنا كنم و برای این مقصود

 

جلای چشمانت را می خواهم اما تو آنها را به من ارزانی نخواهی کرد.


و تو چه می فهمی؟تو از طرز نگاه من چیزی را نخواهی فهمید.


من می خواهم پنجره هایت را باز كنم اما تو اجازه نخواهی داد


پنجره هایت آنقدر بسته می ماند تا كهنه شود و تو هرصبح آسمان را با قابی كهنه

 

می نگری.تا هنگامی كه آوار شود و فرو ریزد و به خاك بسپاری زیر آن آوار تمام

 

خاطرات مرا


و من تكه تكه خاطرات تو را از زیر آوار قلبم بیرون می آورم.


تو می خواهی همه چیز فروبپاشد و آوار شود چه خانه ات چه قلبم چه خاطراتم چه

 

خاطراتت...


آیا نمی بینی كه چه عاشقانه در این شب های سیاه برایت شعر می می سرایم.


شایدم دیدی كه به من تهمت دیوانگی می زدی.


من می دانم زیبایی چیست...یك جهان از آن را در غروب نگاهت جستجو می کنم.


من تنها می خواهم آغوشت را داشته باشم تا در گرمایش خزان را فراموش كنم.


من از تمام دنیا یك شاخه گل می خواهم.شاخه گلی كه تو روزی به من هدیه کنی.


من از تمام این دنیا یكروزش را می خواهم و تو می دانی كدام روز را می گویم.و

 

این را هم می دانی كه آن را به من نمی دهند.


آیا تا بحال در دل به خود گفته ای كه چقدر بی رحمی؟یا تنها به عاشقانه های من

 

خندیده ای...


من خنده هایت را دوست دارم...


پس امشب هم این متن عاشقانه را به تو می سپارم تا باز هم بخندی


من دلم می شكند چرا كه تو آن را خواهی شكست .


پس راحت بخند آخه من خنده هایت رادوست دارم




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: